اكولوژي گياهي

كامپيوتر و اكولوژي

  • اكوسيستم و اجزاﺀ تشكيل دهندۀ آن
  • اكولوژي چيست
  • اكوسيستم هاي طبيعي ايران
  • اكولوژي گياهي
  • اكوسيستم دريايي

اكولوژي گياهي

۶۱۰ بازديد

مقدمه

هر موجود زنده‌اي براي برخي از فرآورده‌ها و فرايندهاي زيستي اساسي بطور انكارناپذيري به محيط زيست خود و بويژه به موجودات زنده ديگر وابسته است. لازمه بقا ، همبستگي گروهي است و بررسي چگونگي اين همبستگيها مورد توجه دانش اكولوژي است. دانش اكولوژي مجموعه شناختهايي است كه انسان درباره اثرات محيط بر روي موجودات زنده ، اثرات موجود زنده بر روي محيط و ارتباطات متقابل بين موجودات زنده دارد.

 

eco plants

تعريف جامعه گياهي


وقتي موجود زنده‌اي از لحاظ بوم شناسي مورد مطالعه قرار مي‌گيرد، هدف اين است كه معلوم شود، چرا موجود مورد نظر در محيطهاي خاص و تحت شرايط معيني زندگي مي‌كند؟ شرايط محيطي چه اثراتي بر موجود زنده دارند؟ و موجود زنده به نوبه خود چه تحولاتي در محيط پديد مي‌آورد؟ طبيعي است كه خود انسان به عنوان يك موجود زنده ، متاثر از عوامل محيط و موثر بر روي عوامل طبيعت در چارچوپ مطالعات اكولوژي از توجه و اهميت ويژه‌اي برخوردار است. 

كوچكترين واحد اجتماعات گياهي را جامعه گياهي مي‌نامند. يك جامعه گياهي مانند ساير جامعه‌ها از افراد متعددي تشكيل يافته است كه در بعضي صفات با يكديگر شباهت دارند و همين اشتراك منافع و وجود صفات مشترك سبب شده است كه در شرايط واحد برويند و به طريق همزيستي معنوي با يكديگر زندگاني كنند. بنابراين دو اجتماع گياهي كه از لحاظ سيماي ظاهري و تركيب و صفات بوم شناختي (فراواني ، بارز بودن يا غلبه ، تراكم ، اهليت ، توانايي زيستي ، طبقه بندي ، وابستگي و ...) با يكديگر مشابه باشند، جامعه گياهي واحدي را تشكيل مي‌دهند. 

تعريف جامعه شناسي گياهي

دانشي كه اجتماعات گياهي را مورد بررسي قرار مي‌دهد و درباره صفات مختلف آنها ، تغييرات حاصل از نفوذ شرايط محيط در اجتماعات مذكور و همچنين تكامل اين اجتماعات بحث و گفتگو مي‌كند، جامعه شناسي گياهي ناميده مي‌شود. دانش جامعه شناسي اعم از اينكه جامعه مورد نظر انساني يا جانوري يا گياهي باشد، هيچ گاه با يك فرد از آن اجتماع سروكار ندارد، بلكه با گروه و توده افراد در ارتباط است. 


صفات بوم شناسي


صفات بوم شناسي

صفات بوم شناسي عبارتند از: فراواني ، بارز بودن ، تراكم ، اهليت ، توانايي زيستي ، طبقه بندي ، وابستگي و غيره.

صفات مختلف بوم شناختي ، جامعه‌هاي گياهي را از يكديگر مشخص مي‌كند و سبب تمايز آنها از يكديگر مي‌شود. مثلا فراواني ، تعداد افراد يك گياه در واحد سطح است و غلبه معرف پوشش و سطحي است كه گياه اشغال كرده است. بنابراين فراواني و غلبه يك گونه گياهي ، در جامعه‌هاي مختلف متفاوت است و يك گياه ممكن است فراوان باشد، ولي پوشش زياد نداشته باشد. بالعكس گياه ديگر هر چند به فراواني نوع اول نباشد، ولي ممكن است پوشش زيادي داشته باشد و از لحاظ غلبه بر او پيشي بگيرد.

بطور كلي در يك جامعه گياهي يك يا دو گياه غالب وجود دارد. گياهان غالب ممكن است يك ساله ، چند ساله ، درختچه و يا درخت باشند كه به نسبت بيشتري از محيط خود بهره‌مند مي‌شوند. نامي كه به يك جامعه گياهي داده مي‌شود، از گياهان غالب آن جامعه گرفته شده است. مانند جامعه راشستان وبيدستان.

وابستگي گياهان به جامعه‌هاي مختلف يكسان نيست. مثلا بعضي از گياهان در جامعه‌هاي مختلف ديده مي‌شوند و گياه هر منطقه‌اي محسوب مي‌گردند. در حالي كه بعضي ديگر در جامعه‌هاي محدودتري ظاهر مي‌شوند، لذا نمي‌توانند خود را با محيطهاي مختلف و عوامل گوناگون سازش دهند و ناچار در همه جوامع ديده نمي‌شوند. بعضي ديگر فقط به جامعه خاصي بستگي دارند و در شرايط محدودي كه در آن جامعه برايشان فراهم است، ظاهر مي‌گردند. در چنين حالتي اين گياهان معرف آن جامعه محسوب مي‌شوند. 

عوامل پراكنش گياهان

شرايط مختلف محيط در همه نقاط سطح زمين به يك ميزان فراهم نيست و از اين رو در نقاط مختلف ، گياهان متفاوتي ديده مي‌شوند. بطور كلي عوامل اكولوژي عبارتند از : عوامل آب و هوايي يا اقليمي ، عوامل خاكي ، عوامل زيستي. اين است كه تركيب و سيماي رستنيهاي مختلف در هر گوشه جهان مشخص است و با نقاط ديگر تفاوت فاحش دارد. به عنوان مثال اختلاف تابش نور خورشيد در عرضهاي جغرافيايي مختلف در تركيب و سيماي مدارات مختلف تغييراتي ايجاد مي‌كند. بطوري كه سيماي جنگلهاي استوايي كاملا با سيماي جنگلهاي معتدل فرق مي‌كند.

با اين حال اگر شرايط محيط در دو نقطه مساوي و يكنواخت باشد، نيز ممكن است در تركيب رستنيهاي آن دو نقطه اختلاف شديد مشهود گردد، زيرا موانع طبيعي بسياري مي‌توانند از پراكنش گياهان در نقاط مناسب جلوگيري كنند. عوامل طبيعي مانند اقيانوسها ، كوهها و بيابانها مانع كلي پراكندگي گياهان در دو محيط مشابه‌اند و اگر اين سدهاي طبيعي ، قاره‌ها و خشكيها را از يكديگر جدا نمي‌ساخت، شايد پراكنش بسياري از گياهان مختلف جهان سريع‌تر صورت مي‌گرفت. 

 

eco plant 2



عوامل آب و هوايي

گياهان تحت تاثير آب و هوا قرار گرفته و شكل زيستي خاصي مي‌يابند، يعني شكل و سيماي ظاهري آنها تا حدي تابع آب و هواي محيطشان مي‌شود و در اين صورت مي‌توانند كم و بيش از تقسيمات كلي آب و هوايي موثر واقع شوند. بديهي است درختان و جنگلها همواره بر اثر تعريق ، مقدار متنابهي بخار آب دفع مي‌كنند و بر مقدار بخار آب جو به ميزان قابل ملاحظه‌اي مي‌افزايند. در اين صورت مناطق جنگلي همواره در اثر باران مشروب مي‌شوند و داراي آب و هواي مرطوب‌اند. هر قدر تعداد درخت در محيطي كمتر باشد و به جاي آن بوته‌هاي گياه و چمنزار سطح خاك را بپوشاند، به همان نسبت از بارندگي محيط و رطوبت زمين كاسته مي‌شود.

دما و بارندگي از عوامل اقليمي مهمي هستند كه ظهور گونه‌هاي مختلف گياهي و رويش آنها را تعيين مي‌كنند. دما بر فعاليتهاي تعرق ، تنفس ، رويش ، رشد وتوليد مثل تاثير مي‌گذارد. بارندگي ساليانه عامل اصلي در تعيين انتشار گياهان است. بطور كلي جنگلها ، نواحي پرباران را اشغال مي‌كنند. صحراها در نواحي كم باران ديده مي‌شوند و علفزارها در نواحي داراي بارندگي متوسط وجود دارند. نور سومين عامل اقليمي مهمي است كه در رشد گياه ، گل دادن و فتوسنتز آن تاثير بسزايي دارد. بسياري از گونه‌ها نيازهاي نوري نسبتا معيني دارند. برخي از آنها مانند رستنيهاي كف جنگل ، براي رشد به نور كم و بعضي ديگر مانند درختان به نور زياد دارند. 

عوامل خاكي

عواملي كه در پراكنش ، رشد و بقاي گياه تاثير مي‌گذارند، عبارتند از: دماي خاك ، مقدار آب ، اكسيژن ، مواد آلي ، مواد كاني و درجه اسيدي خاك. دماي خاك در رشد گياه بويژه از لحاظ تاثير در جذب آب و مواد كاني ، عامل موثري به شمار مي‌آيد. در دماهاي پايين ، دراز شدن ريشه متوقف گشته، سبب كندي نفوذ آن به طبقات واجد آب و مواد كاني مي‌شود، لذا ميزان جذب آب و مواد كاني كاهش مي‌يابد. باكتريها نيز در خاك سرد غير فعال‌اند. بنابراين مواد كاني به اندازه كافي در دسترس ريشه قرار نمي‌گيرد. در اين صورت كشتكاران ناگزيرند از كودهاي نيتروژن‌دار استفاده كنند. دماي پايين خاك و هوا ، همراه با بادهاي شديد ، سبب كوتاه ماندن گياهان نواحي كوهستاني مي‌شوند. 


عوامل زيستي

گياهان در طبيعت همراه با ساير موجودات زنده ، اعم از جانور و گياه ، زندگي مي‌كنند و از اين رو هر يك از آنها كم و بيش در زندگي موجودات ديگر تاثير دارد. بطور كلي طبيعت ميدان تنازع بقاست و ضعيف همواره مغلوب قويتر از خود مي‌شود. جانوران و پستانداران گوشتخوار ، پستانداران علفخوار را طعمه خود مي‌سازند و علفخواران از رستنيها و گياهان وحشي تغذيه مي‌كنند و كمك آنها به جامعه گياهي فقط ريختن فضولات و تقويت جزئي خاك است.

خرگوش و موش و مورچه خسارات زيادي به جامعه‌هاي گياهي وارد مي‌سازند، ولي در اثر احداث راهروهاي زير زميني خاك را تهويه مي‌كنند و يا آنكه در پراكندگي دانه‌ها و ساير فعاليتها بوم شناسي موثرند. بنابراين جانوراني كه در جامعه گياهي زيست مي‌كنند، هر در وضع محيط زيستي خود موثرند و اثرات سودمند يا زيانبخش بر روي آن جامعه باقي مي‌گذارند و حالت تعادل را برقرار مي‌سازند، بطوري كه از بين رفتن يكي از آنها موازنه طبيعي آن جامعه را بر هم مي‌زند و دگرگون مي‌سازد.

تنازع بقا يكي از مسائل مهم زيستي جهان گياهي و از خواص عمومي جوامع گياهي به شمار مي‌رود و در بين افراد يك گونه و يا گونه‌هاي مختلفي كه در مجاورت يكديگر مي‌رويند و داراي نيازهاي مشترك‌اند و به وجود ديگري نياز ندارند، حكمفرماست. بنابراين تنازع بقا از مشخصات جامعه‌هاي گياهي است.هنگامي كه گياه در شرايط مناسب مي‌رويد و در معرفي كمبود مواد غذايي و عواملي مانند نور و هوا واقع نشده است، يعني ريشه آن به راحتي از آب و مواد غذايي استفاده مي‌كند و ساقه و برگ آن نيز از نور و هوا بهره‌مند مي‌گردد و بطور كلي مزاحمتي براي گياه مجاورش فراهم نمي‌سازد، مسئله تنازع بقا مفهومي ندارد.

ولي پس از آنكه تعداد افراد رو به افزايش گذاشت و گياهان مختلف با يكديگر تماس نزديك حاصل كردند و به عبارت ديگر ، اصطكاك منافع بين آنها ايجاد شد، گياه قويتر ، گياه ضعيفتر را حتي اگر از افراد همان گونه باشد، در مضيقه مي‌گذارد و از شرايط زندگي و حق حيات محروم مي‌سازد تا حدي كه باعث از بين رفتن آن مي‌شود. بنابراين تنازع بقا معرف كمبود مواد و عوامل مورد نياز براي زندگي گياه است و نشانگر آن است كه آب و نور و مواد غذايي به حد كافي در اختيار كليه گياهان ديگر قرار ندارد. 


توالي گياهي

بطور كلي مراحل تغيير تدريجي يك اكوسيستم را كه در مدتي طولاني و در طول قرنها رخ مي‌دهد،توالي گويند. در توالي بوم شناختي ، اجتماعات مختلف بطور متوالي و منظم در محل معيني پديد مي‌آيند. ترتيب اجتماعات كه از روي سنگ برهنه آغاز مي‌شود و مثلا تا تشكيل يك جنگل بلوط و گردو ادامه مي‌يابد، توالي اوليه نام دارد، يعني قبلا اجتماعي در اين محل وجود نداشته است.

در موارد ديگر اجتماعاتي كه در گذشته بوده و از بين رفته‌اند، همچنان بر ويژگيهاي محيط فيزيكي اثر خواهند داشت. به عنوان مثال اين اثر وقتي رخ مي‌دهد كه جنگلي با آتش سوزي ويران شود. توالي در اين محل يعني روي خاكي آغاز مي‌شود كه با فعاليتهاي اجتماعات پيشين تعديل شده است. بنابراين ترتيب اجتماعات در مناطقي كه قبلا در آنها اجتماع زيستي وجود داشته، نمونه‌هاي توالي ثانويه هستند. 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.